کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قربانی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

زخمی‌تر از بال و پرت بال و پری نیست            زخمی‌تر از پلک ترم پلک تری نیست

از رنـج و غـصّه آب رفـتـه پیـکـر تو            در بسـتـری انگـار اما پیـکـری نیست


جان حـسـن کـمـتـر بگـو اجـل وفـاتـی            از این دعا زهرا دعای بهتری نیست؟

افــســردگـی مـــا فــدای خــنـــدۀ تـــو            انـگـار جز تـابـوت راه دیگـری نیست

طفلی حسین امروز هی با ذوق می‌گفت            پا شد خدا را شکر مـادر بستری نیست

یکـبـاره نـظـم زنـدگی می‌پـاشـد از هم            در خانه‌ای که رد پا از مـادری نیست

در این امـانت‌ها که دادی دسـت زینب            همراه پیراهن نگـو که معجـری نیست

زخم و جـراحت تشـنه‌ات کرده ولیکن            از تـشنۀ کـرب و بلا تـشنه تـری نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور  انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید ؛ بر خلاف تصوّر عمومی فاجعه حمله به خانۀ حضرت زهرا و جسارت به ایشان  در دهه اول ماه ربیع الأمول نبوده است بلکه بر اساس اسناد تاریخی قطعا بعد از غصب فدک و خطبه حضرت در مسجد النبی و حداقل در دهه های بعدی ماه ربیع الأول و یا حتی در ماه ربیع الثانی بوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در این سه مـاهـه آب رفـتـه پیـکـر تو            در بسـتـری انگـار اما پیـکـری نیست

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

چشم وا کن تا ببـینی حال من را فاطمه            تا ببـینی خانه نه، بیت الحزن را فاطمه

ای بـهـار آرزویـم با خـزان خود بـبـین            زردی رخسار گـل‌های چمن را فاطمه


بر لباست نقش این سرخی ندیدم تا کنون            کی عزیزم بافـتی این پیرهن را فاطمه

بس که خون می‌ریزد از زخم عمیق سینه‌ات            نیست ممکن تا بشویم این بدن را فاطمه

پاسخ این دختران با من، ولی جان علی            چاره کن کابوس شبهای حسن را فاطمه

بـار سنگـین تـمـام کـودکـانت سهـم من            لااقل می‌بافـتی این یک کـفن را فاطمه

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بسوزیم و بسوزانـیم با گریه دو عالم را            که سوزاندند ناموس رسول الله اعظم را

لگد بر شاخه خورد و بار افتاد از درختی که            به زیر سایه‌اش گیرد از آدم تا به خاتم را


شب تشییع زهرا در سکوت کوچه‌های شهر            علی می‌بُرد روی شانه‌اش عرش معظم را

علی زهرای خود را خاک کرد و زیر لب می‌گفت            از امشب می‌کشم من انتظار ابن ملجم را

به قدری گریه کرد آن شب به بالای سر قبرش            ز قلبش شُست با اشکش خوشی‌های مجسم را

شتاب دست سنگین را فقط مقداد می‌فهمد            چِشیده صبح دفن فاطمه سیلیِ محکم را

تمام نخـل‌ها هستـند هر شب شاهد اینکه            علی در چاه می‌ریزد تمـام درد عالم را

زنش را عده‌ای نامرد کوبیدند بر دیوار            به که باید بگوید مرد عالم اینچنین غم را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بقـیـعِ چـشم من از اشک مثل دریا شد            شبی‌که پای فراقت به این جهان وا شد

به عهد پیری خود نیز بر تو خواهم سوخت            که در بهـار جـوانی قـدت چنـان تا شد


مُصیـبتی‌ست ‌که‌ فـرموده‌اند امام شـشم            چگونه « ناحِلَهُا لجِسْم» در تو معنا شد

به ‌درد لالۀ زخمی گوش تو که نخورد            اگر چـه عـاقـبت آن گـوشواره پیدا شد

به‌فـرض‌ اینکه‌ مدینه پُر است از یاور            عـلی برای همیشه پس ‌از تو تـنهـا شد

هزار مرتبـه مرگ از خُدا تقاضا کرد            برای غُـسـل تو وقـتی عـلـی مُهـیـّا شد

دمی که آیـنۀ پهـلـویت مُکـسّـر گَـشـت            شـهـادت پـسـر تـشـنـۀ تـو امـضـا شـد

خبر رسـیده که در قـتـلگـاه دیـده شدی            سر تصاحـب پیـراهـنـش که دعـوا شد

مرا به یاد حضورت به روز حشر انداخت            قـیامتی که در آن جای تـنگ بر پا شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب و مغایرت با روایات مستند حذف شد

برای گـردن آسـیب دیـده نیست عـلاج            اگـر جـراحـت بـازوی تـو مُــداوا شـد

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا           پنـاه بی‌پـنـاهیِ منِ بـی‌دست و پا زهـرا

چراغ عرش، فانوس حیاط خانه‌ات بوده           تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا


کمال ظرف تو بیش از حدِ امِّ اَبیهایی‌ست           به این ترتیب، باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا

عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو           به زیر سایۀ تو جمع شد اهل کسا زهرا

نخِ چادر نماز وصله‌دارت آبروی ماست           گرفته بیرق ما رنگ از این تارها، زهرا

اگر درد است درد عشق تو، دردت به جان من           ز عشاقت نمی‌آید به جز قالو بلیٰ زهرا

جواز اتصال ما به تو دستِ حسن‌جان است           همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا

علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد           صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا

خطای طفل سهل انگار را مادر نمی‌بیند           همیشه چشم‌پوشی می‌کنی از خبط ما زهرا

مرا جان حسین‌ات روز محشر گُم نکن مادر           محال است اینکه از دستت شود دستم رها زهرا

غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست           چه محکم دستِ بیعت داده‌ای با مرتضی زهرا

چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد           که چندین استخوان در سینه‌ات شد جابه‌جا زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد           که چندین استخوان در سینه‌ات شد جابه‌جا زهرا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

چه دید آنجا زمان بُردنش حیدر، که زد فریاد:           بیا فضه، بیا فضه، بیا فضه، بیا، زهرا

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ز بس که هست به جسمم جراحتی تازه            ز لالـه سـاخـتـه‌ام بــاغ جـنــتـی تــازه

به دست لاغر من لقمه نیز سنگین است            کـشیدم از عـلـی امشب خـجـالـتی تازه


زنـی بـه نـیـت شـومـی عــیــادتـم آمـد            خـدا کـنـد کـه نـبـاشـد عــیـادتـی تــازه

مگر که گریۀ یک زن چه اذیتی دارد؟!            رسیـده بـاز به حـیـدر شـکـایـتـی تـازه

علی به حجرۀ من هر زمان که سر بزند            به غیر گـریـه نـداریـم صـحـبـتی تازه

نفس کشیدن پهلـو شکـسته آسان نیست            مصیبتی‌است وَ پشـتـش مصیـبتی تازه

دو ماه پیـش چـنان سـیـلی بدی خوردم            که هست بر رخـم انگار ضربتی تازه

لبـاس‌هـای قـدیـمی بـزرگ‌ شد به تـنـم            بـیــار جـامـۀ نــو بـهـر قـامـتـی تــازه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی و مستند نبودن مطالب در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

زنـی بـه نـیـت خــنــده عــیــادتــم آمـد            خـدا کـنـد کـه نـبـاشـد عــیـادتـی تــازه

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

صبح و ظهر و شام اگر که دیدۀ عاشق «تر» است            فاش می‌خواهد بگوید از همه عاشقتر است

وصل یعنی سوختن، زیرا که در آغوش شمع            سرنوشت اکـثر پروانه‌ها خاکستر است


در لغت «اُم» می‌شود: «ریشه» بلاشک باطـناً            معنی «اُمّ اَبـیهـا» «ریشۀ پیغـمبر» است

او به هجده نام هجده سال هجده جلوه کرد            او دو تا نُه سال سِیرِ مصطفی و حیدر است

ما مقام چادرش را هم نمی‌فهـمیم، چون            سنخ و جنس ساتر و مستور از یکدیگر است

ما نمی‌دانیم خـیر و شرّمان را هیچوقت            آنچه را زهرا برای ما بخواهد بهتر است

هر کجا خیر کثیرش هست، ابتر کامل و            هر کجا خیر کثیرش نیست، کامل ابتر است

وای از حال عـلی و وای از حال عـلی            هرچه می‌شوید دوباره لک خون روی در است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و معنایی در مصرع دوم حذف شد

حال که اطفال مؤمن را «تُرَبّیهِم بتول»            کودکی که فاطمه ربش نباشد کافر است

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای‌که پیش از خلقت خود امتحان پس‌داده‌ای            از ازل -آری- برای سـوخـتن آماده‌ای

بَضعَةٌ مِنّی” شدی یعنی خودِ پیغمبری            شأن تو این نیست که تنها پیمبرزاده‌ای


بَضعَةٌ مِنّی” شدی یعنی تو هم روز اَلَست            اولین فـردی که فریاد “بَلَی” سر داده‌ای

فوق عصمت، فوق باور، فوق درک انبیا            فوق هر تعریفی و توصیف، فوق‌العاده‌ای

ای‌که عرش از چادرت حاجت تمنا می‌کند            از چه سرکردی جهان را با حصیر ساده‌ای؟

درد پهلو، زخم بازو داری اما همچنان            با قـنوت گـریه‌هـایت بر سر سجـاده‌ای

مـادر سـادات! تـنـهـا مـادر سـادات نـه            مـادر دلـسـوز هـر مـرد و زن آزاده‌ای

بغض تلخی در گلوی ماست تا روز ابد            از همان روزی که تو در بسترت افتاده‌ای

لیلة الـقـدر انتـظـار دیـدنت را می‌کـشد            مطلع‌الفجـر تمـاشـایی! کجای جـاده‌ای؟

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

شــد آمـدنـت دیــر نــدارم نــگــرانــی            کـارم شده از دوری تو خوش‌گـذرانی

دلـبــسـتـۀ دنـیـا شـدم ای دلـبـر عــالـم            اصـلا نـشـده در دل من خـانه تـکـانی


یک عـمـر دویـدم نـرسیـدم به عـبایت            دارم ز تو ای دوست نه نامی نه نشانی

خوردم به زمین بس که سرم گرم گناه است            از غـفـلت خـود کـرده‌ام آقا چه زیانی

بیـچـاره شـدم فـاطـمـیـه گـریه نکـردم            چشمم شده خشک از اثر چشم چرانی

خوب است مرا هم بخری و پی اصحاب            تا خـانۀ حـیدر چو سگ خود بکـشانی

دستم گره خورده به پر شال ابوالفضل            رد مـی‌شـود ایـنـبـار مـرا سـر بِدَوانی

دلـتــنــگ اذان ســحــر کــربــبــلایــم            ای‌کاش به شش‌گـوشه مرا هم برسانی

مدیـون سـلـیـمـانـی‌ام و روضۀ زهـرا            شرمـنده‌ام از خـون شـهـیدان به بیـانی

مادر همه را مثل پـسرهاش صدا کرد            شد با همـۀ گـریـه‌کُـنـانَـش خـودمـانـی

زهرا که زمین خورد علی هم به زمین خود            ای وای از آن مـیـخ در و قـد کـمـانی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دلـبـسـتـۀ دنـیـا شـده‌ام ای دلـبـر عـالـم            اصـلا نـشـده در دل من خـانه تـکـانی

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نمی‌خواهد مرا آن‌ یار که دنیاست خواهانش           همان که کشته ما را ماجرای وصل و هجرانش

از آن روزی که فهمیدیم، صحرا خیمه‌گاهِ توست           همیشه غبطه می‌خوردیم بر ریگ بیابانش


دل مجنون شکست و قصۀ لیلی زبانزد شد           همیشه رسم عشق این بوده؛ عاشق داده تاوانش

قفس یا قصر؟! فرقش چیست وقتی یار آنجا نیست           زلیخا هرکجا یوسف نبوده، بوده زندانش

همین آشفته‌حالی‌ها نیازِ وصل معشوق است           پشیمان می‌شود هرکس نمی‌گردد پریشانش

برای رزق گریه، چشم‌پوشی کن ز مالِ غِیر           که ابری این چنین پایان نخواهد یافت بارانش

حضور تو میان شهرِ ما حاشا نمی‌گردد           کدامین سنگ‌فرشِ کوچه خواهد کرد کتمانش؟

کمال عـقل یعنی فقر، یعنی سائلت‌ بودن           که ما هر کس گدایت نیست می‌خوانیم نادانش

غریبِ بی‌محلّی‌ها! تو هم مثل حسن هستی           همان مردِ کریم کوچه‌ها، جانم به قربانش

امیدِ آخر هر بچّه‌شیعه، چادر زهراست           برای اینکه برگردی گره خوردم به دامانش

تو را جان همان پهلو‌شکسته، زودتر برگرد           همان خانم که میخِ داغِ در افتاد بر جانش

فقط ای‌کاش آتش صورت او را نمی‌سوزاند           میان آنهمه شعله گمانم نیست امکانش

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تو را جان همان پهلو‌شکسته، زودتر برگرد           همان خانم که میخِ داغِ در افتاد بر جانش

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بقبل از شهادت

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آهـسـتـه می‌بنـدم دو چـشـمان ترم را            از روی بستـر بر نـمی‌دارم سـرم را

تا آن كـه پرپر گـشـتنـم را كس نبينـد            بـيــرون فـرسـتـادم گُـلان پـرپـرم را


پوشانده‌ام رخـسار نـيلی را كه شـايـد            حـيـدر نـبـيـنـد گـوشـۀ چـشـم تـرم را

چون روبرو گـشتند با من غـنچه‌هايم            اسما تو خود درياب حـال دخـتـرم را

هجده ورق از دفتر عـمرم تمام است            آمـاده‌ام بــنــدد شــهــادت دفــتـرم را

كردم وضو از اشك و هنگام شهادت            خوانـدم در اين بستـر نمـاز آخـرم را

چيزی نمـانده تا نهان از چـشم دشمن            پنهان كند در شب علی خاكـسترم را

ترسـم علی از پا بيفـتـد ای «وفایی«            بر دوش خود وقتی بگيـرد پيكـرم را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

بـی‌بـی ســلام آمـدم امـشـب عـیـادتـت            بـاران شـوم بـرای تو و داغ غـربـتت

بی‌بی سلام با غـم حـیـدر چه می‌کـنی            با گـریـه‌های هِجـر پیـمبر چه می‌کنی


بی‌بی سـلام راهـی بـسـتر شدی چرا؟            بی‌بی سلام این همه لاغر شدی چرا؟

چیزی نمـانـده است دگر از وجـود تو            رنگی نمـانـده است به روی کـبـود تو

سـر درد داری و سـر تو تـیر می‌کشد            اصلا تکان نخـور، پَرِ تو تیـر می‌کشد

می‌ترسم اینکه پیرهنت لاله گـون شود            می‌ترسم اینکه بستر تو غرق خون شود

پهلو شکسته، درد تو را آب کرده است            خیلی تو را شکسته و بی‌خواب کرده است

ای نـور آشـیـانـه چرا پـیـر گـشته‌ای؟            آه ای جوان خانه چرا پـیـر گـشته‌ای؟

جـانـم فـدای پـلـکِ تَـرِ نـیـمـه‌جـان تـو            بـی‌بـی فــدایِ روضـۀ قــدِّ کــمـان تـو

بی‌بی سـلام با غـم زینب چه می‌کنی؟            با قصّه سه تا کفن امشب چه می‌کنی؟

انگـار سـوزِ آه تو در شور و شین شد            ذکـر لـبانِ خـشک تو نـام حـسـیـن شد

تو می‌روی ولی پـسرت بی‌کـفـن شود            در قـتـلگـاه، کـشـتۀ صد پـاره تن شود

پس با زبان پُر گـله زینب در آن میان            رو بر مدیـنه کرده و وا می‌کند زبان:

این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست            وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی مهدوی نسب نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اسـمـاء بـریـز آب روان بر شـهـیـده‌ام            بـر روی یـاس پـرپـر قـامت خـمیده‌ام
بر روی زخم‌های جسارت که تا به حال            از مهر و لطف فـاطـمه هرگز ندیده‌ام


شد فاش راز نـالۀ روز و شبی که من            در وقـت راه رفـتـن زهــرا شـنـیـده‌ام
گل زخم‌های او شده وا، زیرِ دست من            حـقّـم بده که دست ز غـسلـش کشیده‌ام
حـقّـم
بـده اگر که شکـسـتم سکـوت را            صبـرم به لب رسیـده و آهـی کشیده‌ام
از غسل عضو عضو تنش چون گذشته‌ام            تا لحظه لحـظه‌های جـسارت رسیده‌ام
حالا روان شده‌ست از این دیده‌های زخم            بر روی زخـم سـیـنـۀ او خـون دیده‌ام
گویی کـنار فـاطـمه، حـیدر کـفـن شده            از این جهـانِ خـالی از او دل بریده‌ام

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

یک دست بر دیوار و دستی بر کمر داری            یک زخم کاری بر تنت از میخ در داری

در کوچه آن ظالم چه آورده سرت ای وای            حـتی میان خانه هم چادر به سر داری


کـمتر بگـو عجـل وفـاتی مهـربـان من            تو خـوب از تنهـایی حـیـدر خبر داری

دیگر نمی‌گیرم بغل زانـوی غـم زهـرا            از انتـظار مرگ اگر تو دست برداری

خون گریه کن شاید کمی آرام‌تر گردی            بر سـینه داغ محـسن و داغ پدر داری

من مطـمـئـنـم کـوه را از پـا می‌انـدازد            این درد پهلویی که تو شب تا سحر داری

در سجده‌هایت مرگ حیدر را تمنا کن            حالا که ای بانوی من عزم سفر داری

تا زنده‌ام برده است خواب از چشم گریانم            این زخم‌هایی که به روی بال و پر داری

می‌بـیـنمت روز دهم در قـتـلگـاهی که            تو وعده‌ای با زینب خونین‌جگر داری

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک دست بر دیوار و دستی بر کمر داری            یک زخم کاری بر تنت از میخ در داری

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دیده‌هـایم چـادر خاکی که رؤیت می‌کند            ناگهان در چشم‌هایم اشک حرکت می‌کند

اذن این گریه نمودن‌ها به دست فاطمه است            چشم را در محفل غم اوست دعوت می‌کند


هرکه از داغش بگوید، روضه‌ لازم می‌شوم            این دل وامـانـدۀ من میل هـیئت می‌کـند

بانیِ پیـدایـش دنـیـا وجـود فـاطمه است            نور او نوری است که آغاز خلقت می‌کند

عرشیان محـو تماشای نمازش می‌شوند            تا که زهرا با خدای خویش خلوت می‌کند

گرچه پیغمبر کمال زهد او را درک کرد            وقت سجده کردن او باز حـیرت می‌کند

هم کلام او شدن در فهم اهل خاک نیست            بیشتر با ساکنین عـرش صحبت می‌کند

صبح و ظهر و شب، به فرمان خدا، روح الامین            پشت در می‌ایستد، از او عیادت می‌کند

فاطـمه در هر گـناهی آبـرویم را خـرید            طفل بازیگوش را، مادر وساطت می‌کند

تا سلامی وقت تلقین ‌خواندنم بر او دهید            روح این گریه‌کنش را غرق رحمت می‌کند

روز محشر کار ما لنگ نگاه فاطمه است            او در آن هول و ولا ما را شفاعت می‌کند

از تـنـور خانۀ او رزق عـالم پخـش شد            با همین نان پختنش بر ما عنایت می‌کند

فـاطمـیّه بارها بابای پـیـرم گـفته است:            کسب و کار ما به لطف اوست، برکت می‌کند

شرح اوصـاف خـداوندی او را می‌دهـد            قاری قرآن که کـوثـر را تلاوت می‌کند

خون پهلو، خون بازو، محسنش، حتّی خودش            هرچه دارد فـاطمه خرج امامت می‌کند

بی‌برو برگرد، بی‌شک؛ مقتدایش فاطمه است            هر مجـاهـد که دفـاع از ولایت می‌کـند

با زبان نه، دستمالی را که بر سر بسته است            دارد از این روزهای او شکایت می‌کند

آن گلی که تاب باران را ندارد؛ بین راه            دست سنگینی به گلبرگش اصابت می‌کند

: امتیاز

ذکرمصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها (مدح و مرثیه)

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

قرص است قلب مرتضی اما به زهرا            یعـنی که تکـیه می‌دهـد مـولا به زهرا

حـتی خـدا مـحـوِ تـجـلی خـانـۀ اوست            هرشب که جلوه می‌کند زهرا به زهرا


جـایی که خـتم الانـبیا خَم می‌کند پشت            بـاید که ما سـجـده کـنـیم آنجا به زهرا

تا قُرب راهی نیست وقتی فاطمه هست            بـایـد تـوسـل‌هـا کـنـد بــابــا بـه زهـرا

هرکس به راهـی رفـت اما ما نرفـتـیم            ما را که بخـشـیـدنـد در دنـیـا به زهرا

باور نخـواهم کرد حتی لحظه‌ای، حق            ما را به دوزخ می‌برد؟ حاشا به زهرا

رویش گرفت و خانه تاریک است افسوس            این خـانه روشن بود با مـهـتابِ زهرا
وقتی که هـیزم ریخت فهـمیدند طفلان            رحـمی نـدارند این حرامی‌ها به زهرا

وقتی که آتـش سـرخ شد فـهـمید نامرد            از مـیـخِ در راهی نمـانـده تا به زهـرا

آنقـدر بـر شـال عـلـی چـسـبـید خـانـم            یـا بـه عـلـی زد تـازیـانـه یـا به زهـرا

گاهی عـلـی را می‌کـشـند و گـاه او را            اوبـاش می‌خـنـدنـد در آنـجـا به زهـرا

حس کرد مولا درد را در استخـوانش            وقتی که زد قـنفذ غَلافش را به زهـرا

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : شعبان فرزانه (مجرد) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای مـدیـنه ای حـریم مصطفی            ای مـدیـنـه سـرزمـین پُـر بـلا

ای مدینه سـیـنه سـیـنای عشق            ای مدینه گـلشن گل‌های عشق


کیست گردیده نهان در خاک تو            داده بس حرمت به خاک پاک تو

ای بـقـیـع ای آشـیـان فـاطـمـه            ای بـقـیع ای مـیـزبـان فـاطـمه

ای بقیع زهرا امید حیدر است            این امانت دختر پیغـمـبر است

خوب ازاین زهرا پذیرایی نما            از دل آزرده دل آرایــی نــمــا

ای بقـیع بسـیار گـلها چـیـده‌ای            اشک‌های چـشم حـیدر دیده‌ای

بود زهرا الگوی صبر و شرف            فاطمه بر یازده  گوهر صدف

ای امـانت دار خـتم الـمـرسلـین            داری از انگـشتر احـمد نگـین

اینکه در خاک تو مأوا کرده است            با در و دیوار نجوا کرده است

این که در کنج لحد خوابیده است             مهر ورزی‌های امت دیده است

کرده نـیـلی تـازیـانـه بـازویش            از عـدو دیده نـوازش پهلـویش

مرتضی تابوت زهرا را به دوش            سوی تو آورده شب، اما خموش

قامتـش خم گـشته از داغ بتول            سر به زانو از غم هجران ملول

می‌نمود از غصه با خود زمزمه            نیـمـه شب بالای قـبـر فـاطـمه

نیمه شب‌ها شد بقیع جای علی            گریه کن ای دل به شب‌های علی

رازهای خویشـتـن با چاه گفت            درد پنهان را به سوز و آه گفت

بی‌معین شد کودک معصوم او            پنـج سـالـه زیـنب و کـلـثوم او

بود با طفلان به شهر خود غریب            زینبش از مهر مادر بی‌نصیب

چون که زینب شد ز مادر نا امید            غـربت شام غـریبان را چـشید

چون برات غم به زینب داده شد            بـهـر غـم‌هـای دگـر آمـاده شـد

اشک‌ریزان بهر مادر دل غمین            در بقـیع بودند زینب با حـسین

بر رخ افـسردگان لبخند نیست            طفل بی‌مادر دگر خرسند نیست

شد"  مجـرد " پیـرو این قـافـله            چون ز زهـرا دارد امـید صله

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدعباس صدرالدینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : ترجیع بند

نـدیـدم ز چـشـمـان تـو مهـربـان‌تر            ز امـواج دریــای آن بـیـکــران‌تـر

دلت چون شـقـایق ز غـم پُر تلاطم            ز بـاغ بـنـفـشـه رخـت ارغـوان‌تـر


مدالی به بـازوی، نـشانی به سـیـنه            نبـاشـد به عـالـم ز تـو قـهـرمـان‌تر

گل عمرت ای یاس خوشبوی احمد            به فصل بهار از خزان هم خزان‌تر

سـرشـک تـو ای آسـمـان لـطـافـت            ز بـاران فـصـل بـهـاران روان‌تـر

خدا را کدامین غم اینگونه بنـمـود؟            ز مـحـراب قـدّ رسـایـت کـمـان‌تـر

تو یک بوستان پُر از داغ و دردی

بنفـشی و سرخی، کبودی و زردی

خـدا قـلـب مـا را به هم آشـنـا کرد            نبی دست ما را گرفت و دعـا کرد

الــهـی در انــبــوه آتــش بــســوزد            هر آن کس که دست تو از من جدا کرد

دری را که دروازه‌ی آسـمـان بـود            ز فـتـنه در او خـصم آتـش بپا کرد

همان شعله شد تیغ و در ظلمت شب            فروزان سر مرتضی را دو تا کرد

همان شعله را بُرد در کوزۀ زهـر            به صد حیله در حنجر مجتبی کرد

همان شعله در نیم روزی شرربار            سر تشـنه‌کـامی ز پیـکـر جـدا کرد

تو یک بوستان پُر از داغ و دردی

بنفـشی و سرخی، کبودی و زردی

تـو دسـت غـریـب دلـم را گـرفـتی            فـراسـوی انـدیـشــه مــأوا گــرفـت

جـهـان را بـرای تو ایـجـاد کـردنـد            تو در بیت‌الأحزان چـرا جا گرفتی

ز خـار جگـرسـوز طعـنـه گـل من            وطن در دل داغ صـحـرا گـرفـتـی

شـکـسـتـنـد آئـیـنــه‌ای را کـه با آن            غـبـار غــم چـهــره‌ام را گــرفـتـی

بــرای بـــقــای طــریــق امـــامـت            ز مـیـخ شـرربـار امـضـا گـرفـتـی

تو رود خـروشـان شـرم و حـیـایی            که در نیـمـه شب راه دریا گـرفتی

تو یک بوستان پُر از داغ و دردی

بنفـشی و سرخی، کبودی و زردی

و اینک دل و دیـده شـمـع مـزارت            و در خانه طـفـلان چشم انتـظارت

نـبـی از فـراق تو گـشـته سیه‌پـوش            دل حـضرت حـق بُـوَد سـوگوارت

شـده خــون دل لالـه از بی‌قـراری            بــنــفـشــه بُــوَد تـا ابــد داغــدارت

صدای تو جاری است در گوش جانم            ز تــسـبـیـح و سـجــاده یــادگـارت

چه دیدی که با ناله مرگ خودت را            تـقـاضـا نـمـودی ز پـروردگــارت

بـرای عــلـی هـم دعــای دگـر کـن            که بـاشد چو پروانـه‌ای بی‌قـرارت

تو یک بوستان پُر از داغ و دردی

بنفـشی و سرخی، کبودی و زردی

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بــرای بـــقــای طــریــق امـــامـت            ز مـیـخ شـرربـار امـضـا گـرفـتـی

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : ظهیر مومنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

این ذکر کوثر است، علی جان حلال کن            ساعاتِ آخر است، علی جان حلال کن

بگـذار کـولـه‌بارِ غمت را به دوشِ من            بسپار حرفِ غربت خود را به گوشِ من


هر شب به حال بی‌کسی‌ات زار می‌زنم            سنگ تو را به سـیـنـۀ غـمـبـار می‌زنم

من را بـبـخـش از تو اگر رو گـرفته‌ام            من نـاگـزیـر، دست به پهـلـو گـرفـته‌ام

شـرمــنـده‌ام وبـال شـدم روی بــالِ تـو            یک‌جا تـمام درد و غـمم گـشت مالِ تو

زهـرا بمـیرد آه، که دستِ تو بـسته شد            خانه‌نشین شدی و غرورت شکسته شد

ای صاحـبِ وقـارِ صنـوبر شکـسـته‌ها            افـتاده‌ای به خانه چـنان ورشـکـسـته‌ها

دنـیـا وفـا بـه خـیـرِ مـدامـت نـمـی‌کـنـد            حیف از تو که مغـیره سلامت نمی‌کـند

نسبت به روزِ قـبل، کمی پـیـرتر شدی            من رو به قبله‌ام تو چرا محتضر شدی؟

می‌خـواسـتم هـمیـشه بـمـانم به پـای تو            می‌خـواسـتـم نـفـس بکشم در هوای تو

این سـیـنـۀ شـکـسـته مجـالِ مرا گرفت            دستِ سـیـاهِ کـوچـه جـمـالِ مرا گرفت

نُه سـال مـثـل بـاد گـذشـت از مـقـابـلـم            آتـش گـرفـتـه از تـو جـدا می‌شـود دلـم

یـادم نـمـی‌رود که به من دیـده دوخـتی            بهرِ جـهـازِ من، سـپـرت را فـروخـتی

تا زنـده‌ام بـرای تو سـر می‌دهـم عـلـی            صدها پسر به جای سپـر می‌دهم عـلی

من عهـد بـسـتـه‌ام که بمـیرم به راه تو            دارو نــدارِ فــاطـمـه نــذرِ نــگــاهِ تــو

من بوسه را به دست تو با گریه کاشتم            شرمـنـده‌ام که بـیـشـتـر از این نـداشـتم

داغِ غـریـبی‌ات گـره کـورِ زندگی‌ست            شوقم به مرگ، بیشتر از شورِ زندگی‌ست

با گـریـۀ تو، درد به بـر مـی‌کِـشـد مرا            این زخـمِ سینه باز، به در می‌کشد مرا

یـادم نمی‌رود که در از روبه‌رو رسید            آتش دوید و درد به من مـو‌به‌ مو رسید

می‌زد به گـوشِ واقـعـه فـریاد، محسنم            آتـش دویـد و از نـفـس افـتاد مـحـسـنـم

آتـش دویـد و سـوخـتـنـم را رهـا نکرد            بر من تنـیـد و شعـله تـنم را رها نکرد

دیگر توان نمانده در این جـسمِ منحـنی            چـسبـیـده است بر تنـم این زخـمِ ناتـنی

گـفـتی بمان، به جانِ تو دیگر نمی‌شود            این نیـمه‌جان برای تو هـمسر نمی‌شود

چیزی نمـانـده از بدنم غـیرِ اسـتخـوان            حـیـدر بـیا و اشهـدِ زهـرات را بخوان

ای حضرتِ حـبیبِ همیـشه غریبِ من            هنگامِ غـسلِ من، کمکـت می‌کند حسن

می‌بینمت که چشم تو از اشک تر شده            بر این تنی که خورد شده، مختصر شده

حـوریـه بـودنم چه عـذابی درست کرد            از من به چشم‌هات چه قابی درست کرد

می‌دانم اینکـه کـار به تـاخـیر می‌کـشد            با آبِ غـسل، پهـلـویِ من تـیر می‌کـشد

نیمه‌شب است و دل به غمِ یار می‌دهی            نیـمـه تـمـام، تـکـیـه به دیـوار می‌دهی

شرمنده‌ام که سخت شده شست‌و‌شوی من            نیمه شب است و تازه رسیدی به موی من

مویی که سوخت، حوصله را سر می‌آورد            در آن سکـوت، دادِ تـو را در می‌آورد

امـشب بیـا و پـیـرهـنم را عـوض نکن            فرصت نمی‌شود، کـفنم را عوض نکن

از شـهــرِ آشـنـای تـو گـمـنـام مـی‌روم            امـشب به روی شـانـه‌ات آرام می‌روم

از داغ، خم به حضرتِ ابروت می‌کشی            با گـریـه کـار از سرِ زانـوت می‌کشی

با رفتنم اگر که تو چین می‌خوری ببخش            هی پشتِ هم اگر به زمین می‌خوری ببخش

دردِ تـو را بـه جـانـبِ افـلاک مـی‌بـرم            با خـویش آرزوی تو در خاک می‌بـرم

گرچه به رفـتـنم دلـت آشـوب می‌شـود            غصه نخور که پهلوی من خوب می‌شود

زینب اگر چه حسرتِ آغوش می‌خورد            در خاک، زخم سینۀ من جوش می‌خورد

حـالا به حـالِ آیـنـه‌هـا گـریـه مـی‌کـنـم            دارم بـرای کـرب‌ وبـلا گـریـه مـی‌کـنم

در قـتـلگـاه، وقـتِ اذان کـشـته می‌شود            آقا، حـسـیـنِ من نگـران کـشته می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور  انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید ؛ بر خلاف تصوّر عمومی فاجعه حمله به خانۀ حضرت زهرا و جسارت به ایشان  در دهه اول ماه ربیع الأمول نبوده است بلکه بر اساس اسناد تاریخی قطعا بعد از غصب فدک و خطبه حضرت در مسجد النبی و حداقل در دهه های بعدی ماه ربیع الأول و یا حتی در ماه ربیع الثانی بوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

من را بـبـخـش از تو اگر رو گـرفته‌ام            در این سه ماه، دست به پهلـو گرفته‌ام

شـرمــنـده‌ام وبـال شـدم روی بــالِ تـو            یک‌جا غـمِ سه ماهۀ من گـشت مالِ تو

ضمنا چند بیت از این مثنوی به دلایل مستند نبودن مطالب، عدم رعایت قافیه و عدم رعایت توصیه های علما و مراجع کلا حذف شد

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌دهد بر جسم عالم؛ جان، گلِ یاس نبی            با خودش می‌آورد بـاران، گلِ یاس نبی

آمد و زد سورهٔ کوثر به دستش بوسه‌ای            عـطـر نـابی داد بر قرآن، گلِ یاس نبی


شد پیمبر عاشقش، پیچیده شد طومارِ جهل            داد بر دخـتـرکُـشی پایـان، گلِ یاس نبی

در حضورِ مرد نابیـنا حجابش حفظ شد            اسـوهٔ زن‌هـای با ایـمـان، گـلِ یاس نبی

مـادر آل کـسـا، می‌گـشـت دور پـنج تن            پنج تن را کرد جـاویـدان، گلِ یاس نبی

می‌دوانَد ریشه در توحـید هنگـام سجود            می‌بـرَد دل از خـدا آسان، گلِ یاس نبی

شد گـلـستان عـالـم بالا شبی که با وقار            بست با شاه نجـف پیـمان، گلِ یاس نبی

خـواست با دست امام مـنـتـقم پیـدا شود            شد اگر که مرقدش پنهان، گلِ یاس نبی!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : فائزه زرافشان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قـلـم چـگـونه گـذارد قدم به ساحت تو            »توان واژه کجا بود و طرح صحبت تو«

خـدا به یُـمـن شـما رزق می‌دهد ما را            زمین نـشـسـته سر سـفـرۀ قـناعـت تو


هر آنچه قد بکشد صبر، باز هم دستش            نـمـی‌رسـد بـه بـلـنـدای اسـتـقـامـت تو

چه آمده به سر مـاهِ رویت این شب‌ها            که در تـوان عـلی هم نبوده رؤیت تو

هنوز کوثر این اشک‌ها خروشان است            چگـونه سـرد شـود داغ بی‌نـهـایت تو

تو رفته‌ای و جهان قرن‌هاست می‌سوزد            و مانده روی دلش حسرت زیارت تو

چقدر دست غزل در برابرت خالی‌ست            بـگـو چـگـونه درآئـیـم از خجـالت تو

: امتیاز